من کلاغ را دوست دارم . کلاغ یک پرنده بسیار زیبا است . یک پرنده که نماد یکرنگی و صداقت است . کلاغ یک پرنده ی صادق و یکرنگ و یک دست است .
می گویند کلاغ بسیار ثابت قدم است زیرا آنچنان از راه رفتن کبک تقلید کرده است که راه رفتن خودش یادش رفته است و البته این بسیار بد است چون پدرم می گوید همه باید خودشان باشند و ادای کس دیگری را در نیاورند . کلاغ اعتماد به نفس پایینی دارد . من راه رفتن کلاغ را بسیار دوست دارم .
شاید شما هم دیده باشید وقتی یک جوجه کلاغ از لانه اش بیرون می افتد ، تمام کلاغ ها متحد می شوند و کمک می کنند تا جوجه را نجات دهند . بنابراین ما از کلاغ درس اتحاد و یکرنگی و صداقت می گیریم .
کلاغ را به دزدی و خبرچینی متهم میکنند . کلاغ پرنده ی بد صدایی است . اما با این حال من کلاغ را دوست دارم و دلم برایش می سوزد . شاید در میان پرندگان هم به رنگین پر ها کار ندهند . همانطور که در بین انسان ها به رنگین پوست ها کار نمی دهند . پس وقتی کار نباشد کلاغ ها ناچار می شوند برای سیر کردن خود و جوجه های بی گناهشان دزدی و خبرچینی بکنند .
می گویند کلاغها تنها یک بار جفت گیری میکنند و تا آخر عمر با همان جفتشان زندگی می کنند . همسایه مان می گوید : درد و بلای هر چه کلاغ است بخورد تو سر شوهر نفهم من که رفته سرم هوو آورده است .
من چشم هایم را بستم و سعی کردم خودم را به جای کلاغ تصور کنم ، بعد دیدم کلاغ بودن کار خیلی سختی می باشد . بنابراین من نمی توانم کلاغ باشم ، آخر هر که را بهر کاری آفریده اند . در آخر از تمام همکلاسی هایم خواهش میکنم هوای شهر را کمتر آلوده کنند تا کلاغها به شهرمان بازگردند .
و این بود انشای من !